..

عصر فناوری: بیم و امید

سال ها هستش که مطالب مسعود زمانی رو که یکی از فیوچریست های مورد علاقه ام هستش رو دنبال میکنم و خوشبختانه چند سال قبل فرصت این رو داشتم که با مسعود عزیز تو یکی از برنامه های رادیو‌بادیو درمورد تاثیرات تکنولوژی بر علوم پزشکی هم صحبت باشم.

مطلبی که باعث شد این پست وبلاگ رو بنویسم اما برمیگرده به آخرین پست وبلاگ مسعود زمانی درمورد اینکه چگونه تکنولوژی باعث شده که همه چیز تغییر کنه از ساخت اجتماعی ما که مبتنی بر کمبود منابع بوده و تعریف هویتی یکتا و خاص و این چطور میتونه برای بودن ما به عنوان انسان خطرناک باشه.

البته این موضوعات همواره به شکلی مورد علاقه من بوده ترکیبی از گذشته، حال و آینده که میتونید برای دنبال کردنش این مطالب رو زنجیر وار به همدیگه متصل کنید تا به یه درک تقریبا مشترک از موضوع برسیم.

  • در پست آینده از نگاه من از روباتیک و توسعه هوش مصنوعی گفتم که چگونه مفهوم کار رو متحول میکنه ، از تقسیم کار به عنوان شاکله ای که جوامع مدرن مارو ساخته تا مفهوم ثروت و بازار

  • در پست هویت از این گفتم که چه چیزهایی هویت ما رو به عنوان انسان تعریف میکنه

  • در پست هستی از حس بودن و آزادی اراده گفتم از این که یافته های علم عصب شناسی چقدر میتونه هستی ما که همواره روی مفهومی به اسم خود سواره رو به مخاطره بندازه و به صورت کلی آزادی اراده رو زیر سوال ببره

  • در پست ذهن درون خمره از مسئله ای که ذهن دکارت رو به خودش مشفول کرده بود یعنی شیطان نابکار یا ذهن درون خمره گفتم اینکه چقدر احتمال داره ما تو یه شبیه ساز کامپیوتری باشی و این حسی که درمورد وجود داشتن داریم صرفا توهمی بیش نباشه

  • در پست هوش مصنوعی جان سرل و چند استدلال علیه ماتریالیسم از مسائلی گفتم که جان سرل به استدال به اون ها به وجود آمدن یه هوش مصنوعی واقعی رو نشدنی میدونه، از معروف ترین استدلال های جان سرل مثل اتاق چینی و ملت چین

اما بریم به سراغ مطلب اصلی

 تصویری از شبکه اجتماعی و فرد به عنوان گره در این شبکه اجتماعی

درمورد مسئله جامعه من اعقاد دارم که فراگیری تکنولوژی ارتباطات و خلق مفاهیمی مثل شبکه های اجتماعی ، شهروند-خبرنگار ، کنشکر اینترنتی باعث شده که جامعه ای که به شکل سنتی ساختار سلسه مراتبی داشت به سمتی حرکت کنه که این ساختار های بروکراتیک و خشک به سرعت جای خودشون رو به شبکه بدن ، منظورم از شبکه تبدیل شدن هرکدوم از افرادی که در شبکه فعالیت میکنن به یک گره فعال در شبکه است که میتونن بر اساس اهمیت و وزنی که در شبکه دارن تاثیر‌گذار باشن ، مثال متاخرش تاثیری که امیر تتلو به عنوان خواننده جنجالی و پرحاشیه روی فرهنگ جوانان داشته و تاثیر کمتر این مسئله روی اقشار دیگه دیگه صحبت کرد یعنی جامعه دیگه به شکلی نیستنش که همه موقع افطار ربنا شجریان گوش کنن و این هویت و ساختار به شکل کاملا رادیکالی دگرگون شده.

این مسئله به خودی خودش هزاران سال زندگی اجتماعی انسان ها رو که بر اساس سنت ها و هویت های ایستا بوده رو به هم زده ( تو پست هویت از این گفتم که چقدر امروزه داشتن هویت ایستا میتونه برای بشریت خطرناک باشه و چرا خاورمیانه به دلیل این هویت ایستا همواره درگیر جنگه ) ، شاید خواننده زیرک سوال کنه که آیا تلوزیون و رادیو همچین تاثیری نداشتند ؟

تلوزیون و رادیو اصولا شبکه هایی مبنی بر برادکست هستن یعنی یک رابطه یه طرفه ای برقرار هست میتونم بگم نسل اولیه شبکه های ارتباطیه که البته که تاثیر شگرفی روی مد و صنعت سرگرمی داشتن ولی داستان شبکه های اجتماعی و شکل‌گیری چیزی که با ذوق‌زدگی اسمش رو وب-۲ گذاشتیم یه تعامل دوطرفه توسط خلق کننده و بیننده است که تعامل مستقیم با اثر رو ایجاد کرده که این روزها با کامنت و لایک و دنبال کردن شناخته میشه و مشارکت بیشتری رو از همه طرفین ایجاب میکنه.

به اعتقاد من این مسئله چالش پست-مدرنی هستش که تا قبل از این بشریت هیچگاه باهاش مواجه نبوده نه در انقلاب صنعتی و شکل گیری کلان شهر ها نه در دنیای مدرن و ازخودبیگانگی که نسل بعد از جنگ جهانی دوم باهاش مواجه شد هیچکدوم این دگرگونی رو به این شکل تجربه نکردن. به نظر من ما انسان ها برای توصیف پدیده ها یا مفاهیم از زبان استفاده میکنیم ، زبان هم یه تکنولوژی ارتباطی که با نشانه گذاری درک جمعی ما از مفاهیم سروکار داره برای مثال کلمه آب تداعی کننده مایع شفاف و کمرنگی که درصد زیادی از بدن ما انسان هارو تشکیل داده و ما برای زنده بودن بهش احتیاج داریم ولی کلمه نیهوپات که یه کلمه من‌درآوردی هست که الان من برای اشاره به لپتاپم اختراع کردم احتمالا به جز شما خواننده و من نویسنده برای دیگران نامفهوم و بی ‌معنیه.

ما برای معنی دادن به این ساختار های جدید شروع به ساختن کلمات و جملاتی کردیم که تا قبل از زندگی شبکه ای ما وجود نداشتن برای مثال famous for being famous یعنی شناخته شدن به واسطه شناخته تر بودن توسط بقیه افراد ، این مفهوم به غیر از دنیایی که همه مارو به همدیگه متصل نمیکرد نمیتونست وجود داشته باشه برای مثال اگر شما اسم کیم کارداشیان رو نشنیدید به احتمال زیاد تا الان به اینترنت متصل نبودین و انلاین شدین که فقط پست من رو مطالعه کنید.

آیا این مسئله ضرر هایی رو هم داره ؟

به نظرم قطعا داره ما تو انتخابات ریاست جمهوری ایالات متحده با مفهومی به اسم FakeNews آشنا شدیم که به معنی اخبار غلط سودهی شده و کانالیزه شده برای افراد در شبکه های اجتماعی بود تا روی انتخاب سیاسی که مستقیما تو زندگی روزمره اون ها تاثیر داره اثر بزاره بزارین بازهم مثال بزنم تو فیلم کمدی ایدئوکراسی شخصیت اول داستان بعد از سالها خواب‌مصنوعی بیدار میشه و جامعه امریکایی رو میبینه که به دلیل تمایل باروری کمتر افراد باهوش تبدیل به خراب آبادی شده که یه بازیگر فیلم های بزرگسال و کشتی گیر سابق به عنوان رئیس جمهور امریکا انتخاب شده. شباهت های بی بدیلی رو میشه بین کشتی‌گیر فیلم ایدئوکراسی و ترامپی که به عنوان یه حاجی‌بازاری شناخته شده برای ریاست جمهوری آمریکا انتخاب شده دید ،‌تصمیم گیری های بعضا خنده دار ترامپ در مسائل سیاسی ، اقتصادی ، اجتماعی و … این قدرت عجیب و البته غیر اخلاقی رو نشون میده که چطوری تکنولوژی و عدم راستی‌آزمایی میتونه سرنوشت یک ملت رو تغییر بده. شما هم تو زندگی روزمره خودتون هم احتمالا با این دست موارد برخورد داشتین ، برای مثال پدرتون از فواید خوردن چایی هنگام صبح براتون صحبت کرده و وقتی ازش پرسیدین منبع این مطلب کجاست گفته کانال تلگرامی سخنان دکتر سمیعی.

احتمالا زمان زیادی لازمه که اکثریت جامعه به این نتیجه برسه که هرچیزی رو روی اینترنت دید رو به عنوان فکت قبول نکنه ولی هنوز تا اون نقطه آرمانی فاصله داریم ، شاید لازمه که توی مدارس روی مهارت های راستی آزمایی و شناختی کودکان کار بشه تا تو بزرگ‌سالی شهروند های پرسشکری باشن تا وقتی مطلبی درمورد تخم‌گذاری خروس دیدن باور نکنند.

سود چطور ؟

تمدن زمانی بالنده میشه که مسیرهای ارتباطی وجود داشته باشه ، وقتی به بزرگ‌ترین تمدن های تاریخ نگاه میکنیم این تمدن ها ایزوله و جدای از بقیه تمدن های همجوار نبودن ، درواقع همواره در حال قرض دادن دست‌آورد های تمدنی خودشون به همدیگه بودن. تو جایی مثل خاورمیانه به دلایل جغرافیایی و فاصله های دور شهر ها از همدیگه این به کندی اتفاق می افتاد ولی در اروپا به دلیل نزدیکی شهر ها و فراوانی منابع مثل خاک و آب به سرعت و از اختراع ماشین چاپ گوتنبرگ سرعت به اشتراک گذاری این دست آورد ها چندین برابر شد تا به نقطه ای که امروز هست رسدیم.این مسئله رو زمانی میتونیم بهتر درک کنیم که وقتی مقاله ای در امریکا چاپ میشه ما به سرعت تو تهران به اون دسترسی داریم ، یا احتمالا مسعود عزیز اگر صد سال قبل میخواست که ما به مقاله اش دسترسی داشته باشیم باید نسخه ای از اون رو برای همگی ما ارسال میکرد درواقع مهم‌ترین سودی که این چرخش در پارادایم ذهن ما انسان ها داره در دسترس کردن ناممکن ها برای ما هستش. کاتالیزور یا سرعت دهنده به روند تمدنی که ما انسان ها طی کردیم ، حالا که انتهای مسیر چه خواهد بود واقعا بی خبریم ، آیا بوتلودر موجودات هوشمندی خواهیم شد که جای مارو روی زمین میگیرن ؟ آیا زمستان اتمی رو رقم میزنیم که برای همیشه حیات انسان رو روی کره خاکی از بین میبره ؟ آیا با زیاده خواهی محیط زیست رو نابود میکنیم تا آز و طمع خودمون رو ارضا کنیم ؟ همه این ها نسخه هایی از جهان های دیگره یعنی آنچه ما به عنوان اما و اگر ها تو ذهن خودمون داریم. در انتها به نظر من شاید بهتره این روزها به جای باور به مدل هایی که توصیف کننده تمام و کمال دنیای اطرافمون باشه اجازه بدیم این پیچیدگی ذاتی شبکه و توزیع شدگیش به شکل یه مدل آشوبناک تو ذهنمون جا بیفته تا از واهمه و ترسی که این ناشناخته بودنش برای ما ایجاد میکنه جلوگیری کنه.

من اعتقاد دارم آینده قشنگ تر از امروزه ولی باید نشست و دید