هستی
تا زمانی که به سوال اصلی بشر یعنی چرایی وجود پاسخ نداده باشیم تمام تلاشمان برای پیشرفت تکنولوژی بیهوده است.
در طول تاریخ مسائلی که حل نشده باقی میمونن به عرصه فلسفی میرن تا در موقع مناسب با پیشرفت علم حل بشن همانند مسئله ماهیت اجسام و روابط فیزیکی که بعد ها با تئوری ها و ازمایش های علمی اثبات شد . در تاریخ معاصر مهم ترین این مسائل در وحله اول علت وجود انسان یا به عبارت دیگه معنای زندگی هست متاسفانه این موضوع در تاریخ بشر ارتباط مستقیمی با وضع زندگی اقوام و یا اسطوره و وضعیت اقتصادی و فرهنگی داشته در واقع در جوامعی که همواره زندگی ناپایدار بوده میل به نوشخواری و در لحظه زندگی کردن هم وجود داشته و در جوامع مذهبی این دیدگاه با خدایان و بت و … پاسخ داده شده و بعد پس از جنگ جهانی دوم و پوچی که به علت مسائل انسانی و شقاوتی که انسان ها در مقابلع با هم نوع خود نشون دادن با اگزیستانسیالیم دوباره تعریف شد. حالا ما در ابتدای راه شناخت ذهن انسان و ساختن سیستم های هوشمندی هستیم که آرام ولی پیوسته در حال رشد هستن و به ما نمایی از آینده متصور میدهند. مسئله وجودی انسان ارتباط تنگاتنگی هم با فلسفه ذهن و زبان و آزادی اراده و اختیار و هوش مصنوعی دارد. البته خبرهای خوبی هم به گوش نمیرسد گویا آزادی اراده توهمی بیش نیست {۱} و زبان انسانی با تمام وجود پیچیدگی هایش به دلیل سرعت پایین انتقال و یادگیری در مقابل ماشین حرفی برای گفتن ندارد و به تخمین ۵۰ درصدی در بیست سال اینده الگوریتم های کورتکس مغز هم کشف خواهند شد و ماشین هایی پدید خواهد آمد که به راحتی جایگاه انسان را اشغال خواهند کرد. حال سوال این است ایا علت وجودی بشر تنها بوتلودر بودن ماشین هایی بسیار سریع و بسیار هوشمند تر از خودش است ایا ما باید ساخت خدایان ماشینی را به تاخیر بیندازیم یا اینکه ان ها را در بافت های بیولوژيکی خودمان تلفیق کنیم . تا زمانی که به این سوالات پاسخ نداده ایم پیشرفت تکنولوژی نه تنها بیهوده بلکه ترسناک و مخرب خواهد بود .
۱- فلاسفه قرن ۱۹ همانند شوپنهاور و نیچه به ذات وجودی انسان باور داشتند و البته بدون تغییر و میشد گفت که ان ها به اختیار به معنای انچه قوه تفکر برای انتخاب هست باور نداشتند در قرن بیستم فلاسفه اگزیستانسیال اراده ادمی را مقدم بر همه چیز پنداشتند یعنی انسان به دنیا می اید سرنوشت خود را رقم میزند و می میرد این جمله تاریخی سارتر که انسان محکوم به ازادی است را به یاد بیاورید , حالا گویا دوباره با داغ شدن مباحث ازادی اراده(free will ) در نوروساینس به گذشته و افکار جبرگرا بازمیگردیم , البته از نظر اجتماعی میتواند تاثیرات مثبتی همانند بازتعریف مفهوم جرم و طبقه اجتماعی را داشته باشد , البته در عصری که از آرمان ها به خاطر سود شخصی به راحتی عبور میکنیم برجسته شدن مسائلی از این دست هم ممکن است صرفا پوچ بودن زندگی آدمی را صرفا برجسته نماید