آینده از نگاه من
چند روزی میشه که آینده بشر و رباتیک و هوش مصنوعی و واقعیت مجازی و فلسفه وجودی بشر ذهن من رو درگیر خودش کرده. تا اینکه دیشب مهدی بیگی عزیز که خیلی دیر وبلاگشم آپدیت میکنه این پست وبلاگش برام فرستاد. قسمتی از پست وبلاگ مهدی :
پس چرا ما اینچنین اصرار بر ادامهٔ حیات داریم؟ آیا در درونمان هنوز نپذیرفته ایم که فراتر از ربات نیستیم و قادر به انجام کاری مافوق چیزی که برای آن برنامه ریزی شده نخواهیم بود؟ و یا عامل دیگری اینچنین ما را مصر کرده بر بقا؟ شاید لذت زنده بودن جواب سوال باشد. یعنی با اینکه میدانیم هیچ کاره ایم در این سلسلهٔ تصمیمات زندگی باز دلخوشیم به زنده بودن. دلخوشیم به لذتی که به واسطهٔ تاثیر انواع مواد شیمیایی پس از در آغوش کشیدن یاری بر مغز روانه میشود. دلخوشیم به لذت خوردن به نگاه کردن و به نفس کشیدنی که گویی واقعا مفرح ذات است و با پذیرفتن این حقیقت میتوان توجیه کرد ما مردمانی را که با مشقت زندگی میگذرانیم و چنگ میزنیم به هرچیزی برای یک ثانیه بیشتر زنده بودن که اگر واقعا بپذیریم صوری بودن این خوشی ها را پایان خود را پذیرفته ایم.
جواب من این شعر زیبا از حکیم عمر خیام نیشابوری بود :
خیام اگر ز باده مستی خوش باش با ماهرخی اگر نشستی خوش باش چون عاقبت کار جهان نیستی است انگار که نیستی چو هستی خوش باش
همه این حرفها از کجا نشأت میگیره ؟ از تحقیقانی که روی بحث آزادی اراده انجام شده. هیچ تصمیم تصادفی وجود نداره ما همه بر اساس محیط و متغییر هایی ثابت تصمیم میگیریم یعنی عملاً مغز قبل از اینکه اراده کنیم کاری رو انجام بدیم تصمیم خودش رو گرفته. برای مثال وقتی میخواهید برای رفع تشنگی لیوانی رو بلند کنید و آب بخورین فکر میکنید این تصمیم رو با آزادی اراده خودتون انجام دادید ولی درواقع مغز شما قبل از اینکه این تصمیم رو گرفته باشین این تصمیم رو گرفته. این جبر عظیم این محدودیت که تحت تأثیر شرایط و ژنتیک به وجود میاد عملاً زندگی رو بدون مفهوم رها میکنه . اگه تأثیر ژنتیک رو ۵۰ درصد و تأثیر محیط رو ۵۰ درصد بقیه بگیریم با توجه به یافته های روانشناسی که عمده شکلگیری شخصیت رو از ۲ تا ۶ سالگی میدونه و تثبیتش رو از ۲۱ تا ۲۶ سالگی و تازه بر اساس یافته هایی که روی دوقولوهای همسان و بچههای به سرپرستی گرفته شده میشه نتیجه گرفت اراده و اختیار توهمی بیش نیست.
میریم سر موضوع دوم اینکه رشد سریع علوم کامپیوتر و هوش مصنوعی باعث به وجود آمدن ماشینهایی (روبات ها و کامپیوتر)هایی میشه که بر اساس پیشبینی ها تا دودهه دیگه ۴۷ درصد مشاغلی رو که انسانها بهشون مشغول کردن رو میگیرن . از شغلهای ساده مثل کارگر بی مهارت تا مدیریت و حسابداری و … . شاید برنامه نویسان کامپیوتری یه نفس راحت بکشن و با خودشون بگن که ما کسانی هستیم که این سیستم هارو میسازیم و مدیریت میکنیم ولی خبر بد این هست که همین الان هم سیستمهایی تولید شدن که کدنویسی انجام میدن و شاید در آینده نزدیک خیلی خیلی بهتر از انسانها هم کد بزنند. درواقع کاری که برنامه نویس ها انجام میدن ترجمه دستور های زبانی و فکری انسان به زبان کامپیوتر هستش حالا اینکه راهنمای خیلی از این زبانهای کامپیوتری روی اینترنت هستش و جواب اکثر سؤالات هم موجود هست و قطعاً کامپیوتر ها سرعت و دقت و وقت بیشتری برای پیدا کردن این منابع و بهتر کردن توانمندیهای خودشون دارن. .هنرمندها که کارشون رو سرار خلاقیت میدونن با دیدن این نوشته تا الان پوزخندی زدن و احتمالاً فکر میکنن ما در این دنیای تکنولوژیک خودمون غرق هستیم ولی وادی هنر از این رشد عجیب غریب تکنولوژی در امان هستش درحالی که همین سال گذشته ابرکامپیوتر شرکت IBM به اسم watson تریلر سینمایی رو به تنهایی و بدون دخالت انسان برای فیلم morgan ساخت که میتونید اینجا مشاهده کنید :
حالا با وجود این همه شواهد که قطعی بودن این آینده رو تضمین میکنه چه اتفاقاتی ممکنه رخ بده از چند منظر به این موضوع نگاه میکنم:
-
سیاسی و اقتصادی: کشور های شمال صنعتی ( آمریکا و اروپا …) انحصار این ماشینها رو در اختیار دارند و در کوتاه مدت با فروششون به کشور های جنوب و جهان سومی سود سرشاری رو کسب میکنن. ولی با وجود سیستم سیاسی و اقتصادی کاپیتالیستی این تنها کمپانی ها هستند که از این سود سرشار بهرهمیبرند و مردم بیکار میشن. دولت ها شروع به گرفتن مالیات های سنگین از کارخانه ها توضیعش بین مردم میکنند. اکثر شغلها از بین رفته و این نسلی که نتونسته خودش رو با تغییرات هماهنگ کنه دچار مشکلات روحی و روانی بزرگی شده . شرکت های داروسازی اقدام به فروش داروهای ضدافسردگی میکنند و پوچی سرتاسر زندگی رو گرفته . طبقه های اجتماعی دستخوش تغییرات بزرگی میشن و شکاف بین طبقات از هر زمانی در طول تاریخ بیشتر خواهد شد . در بلند مدت این شرکت ها هستن که دولت هارو کنترل میکنن.دموکراسی در لفظ هم حتی معنی نخواهد داشت.از به وجود امدن آشوب ها یا نقاط حساس توسط سیستمهای هوشمندی که سطح هیجانات رو به وسیله انواع سنسور ها و دوربین ها چک میکنن جلوگیری میشه. پرونده زندگی افراد به صورت کامل توسط دولت ها نگهداری و تجمیع میشه . از پرونده پزشکی تا حساب بانکی و تمام حسابهای اینترنتی و فعالیتهای روزمره.
-
اجتماعی: جامعهای وجود نخواهد داشت. سیستم بدون وجود افراد به حیات خودش ادامه میده . مازاد تولید کشور های صنعتی که به دلیل انقلاب تکنولوژیکی اتفاق افتاده صرف جنگ یا پروژه های نظامی میشه.مردم عادی به دلیل بیکاری دنبال سؤال اساسی و بنیادین انسان که در ابتدای نوشته مطرح کرده بودم میرن : فلسفه وجودی انسان چی هستش ؟ خیلیها به پوچی میرسن و خودکشی میکنن. خیلیها غرق در واقعیت مجازی میشن و واقعیت رو فراموش میکنن.
راه حلها چی هستش:
-
سیستم توضیع ثروت و قدرت ناکارمد هستش و باید به سمت سیستمهای غیرمتمرکز پیش رفت
-
آموزش باید متحول بشه همین الان هم دیر هست . بیاین به مرز های علم نگاه کنیم چند سال طول میکشه که یه دانشجو بهشون برسه و با این سیستم آموزشی منسوخ چقدر از وقتش صرف این موضوع میشه . نکته دوم آینه که ماشینها به سرعت عرصه کشف و بسط علم رو در حوزه های مختلف طی میکنن این وسط فقط رشتههای میان رشته ای هستن که با تلفیق حوزه های مختلف و با خلاقیت میتونن در مقابل ماشین ارزش آفرین باشن. در بهترین حالت ۳۰ سال زمان لازمه تا فردی به این درجه از مهارت و دانش برسه که بتونه این مرز رو جا به جا کنه . آیا با وجود اون پوچی و سؤال فلسفی بنیادین آدمها راغب به این موضوع هستن ؟ جواب در ابدیت خلاصه میشه
-
چرا ابدیت . چون از ابتدا آرزوی بشریت بوده و در تمامی افسانهها و کهن الگو هاش ریشه داره از افسانه سنگ کیمیا تا پشم زرین و آشیل روئینتن و در تمامی مذاهب از زندگی پس از مرگ و بهشت و جهنم. انسان همیشه آرزو داشته جاودانه باشه به دلیل ترس از مرگ و زمان محدود. و به نظر من بیشترین هزینه و تحقیقات در آینده صرف بالابردن طول عمر و کیفیت زندگی خواهد شد.
موضوع سومی که در بحث بهش اشاره شد واقعیت مجازی هستش
همین الان بازیهای نقش آفرینی کامپیوتری وجود دارند که وقت زیادی رو از بازی کننده میگیرند و درواقع فرد به جای کاراکتر امتیاز میگیره و از این موضوع لذت میبره . حالا شما به آینده فکر کنید وقتی که تمامی حواس وارد یک جهان مجازی میشه . احساس لامسه درد بویایی و بینایی همه اینها شبیه سازی میشه. درواقع جهانی بسیار زیباتر و بهتر از جهان واقعی که میشه در نقشهای مختلف ظاهر شد و بدون محدودیت هر کاری رو انجام داد. آزادی به معنای واقعی کلمه. در قسمتی از انیمه ناروتو شخصیت منفی داستان اوچیها مادارا سعی کرد تکنیکی رو انجام بده که تمام انسانها رو به خواب مصنوعی ببره و در این خواب مصنوعی به امیال و آرزوهاشون جامهی عمل بپوشونه و از این طریق به صلح واقعی دست پیدا کنه. در قسمتی از آینده اجتماعی فناوری به این قضیه اشاره کردم که مردم به خاطر ناکامیها و بیکاری که روبات ها و شرکت های فناوری برای اون ها به ارمغان آورده امکان داره شروع کنن به غرق شدن در واقعیت مجازی که این مسئولیت و مشکلات اخلاقی زیادی رو به وجود میاره.
راه حل چیه : به نظر من قوانین محدود کننده ای باید برای استفاده از دنیاهای مجازی در نظر گرفته بشه و از دسترسی دولت ها به این سیستمها و کنترلشون جلوگیری بشه. برای مثال خودم چندین قانون رو در نظر گرفتم که اینجا بیان میکنم :
- قانون اول: فرد همواره باید بدونه که در یک دنیای مجازی هست
- قانون دوم : آسیب های فیزیکی و ذهنی در بازی نباید روی ذهن و فیزیک بازی کننده تأثیر بزاره
- قانون سوم:زمان بودن فرد در واقعیت مجازی نباید طوری باشه که باعث آسیب رسیدن به خودش یا بقیه انسانها یا نسل بشر بشه.
در انتها خوشحال میشم که نظرات و دیدگاههای شما رو هم در این مورد بدونم