مرد جوانی که در افق قرار داشت
۱۶ سالم بود همه چیز تلخ بود . همه چیز نا امید کننده . نه امیدی برای تغییر وجود داشت نه خودم رو مرد تغییر اوضاع میدیدم . حتی یه وصیت نامه هم نوشته بودم که بعدتر ها پیدا شد و دستمایه خنده خانواده قرار گرفت . به یاد اوردن این ها از کجا شروع شد خب یه خاطره ای از سوسن شریعتی دیدم که میگفتن پدر بزرگوارشون دکتر علی شریعتی یک بار در ۱۵ سالگی و یکبار در جوانی قصد خودکشی داشتن راستش اندیشه هم یه موهبت هستش هم یه عذاب که باعث میشه هیچوقت از زندگی همون طوری که بقیه لذت میبرند لذت نبری . راستش تا حدودی دوگانگی شریعتی رو درک میکنم . تو اون آشفته بازار اندیشه ها سعی میکرد مسیری رو پیدا کنه برای رسیدن به اتوپیا خودش اگرچه فرمول یکسانی برای همه وجود نداشت ولی با تمام وجودم مطمعا هستم برای رسیدن به حقیقت تلاش کرد. و اما دکتر شفیع کدکنی چه خوب میگه :
گه ملحد و گه دهری و کافر باشد، گه دشمن خلق و فتنه پرور باشد، باید بچشد عذاب تنهایی را، مردی که ز عصر خود فراتر باشد،