..

آرزوها

درمورد به زبان آوردن آرزو ها دوتا دیدگاه وجود داره یه عده میگن که گفتن آرزوها باعث میشه که تشویق بشیم و بیشتر به سمتشون بریم یه عده هم البته میگن که به زبان آوردن خواسته ها باعث میشه که مغز احساس کنه اون هارو به دست اورده و بیخیال بشه .

من ولی دل رو به دریا میزنم و امیدوارم حداقل درمورد من موضوع دوم صادق نباشه ، جوون تر که بودم با خوندن خاطرات سفر با موتورسیکلت چگوارا عاشق سفر با موتورسیکلت شدم ولی هیچوقت فرصتش پیش نیومد یا به خاطر اینکه موتورسیکلت اصولا وسیله نقلیه پرخطری هست این آرزو برآورده نش. ولی بعضی شب ها که تا دیروقت سر کار هستم و به خونه میام وقتی میخوام سرم رو روی بالشت بزارم خودم رو تصور میکنم تو جاده که درحال رانندگی با موتورسیکلت هستم و حس میکنم قلبم تند تر میزنه.

تو ایران هارلی دیویدسون پیدا نمیشه من به باجاج اونجر هم راضی ام :} همینقدر قانع

آرزوی دیگه من یه خونه شیک وسط جنگل بود ، بله منم تو نوجوانی کتاب های استفنی میر رو میخوندم و واقعا عاشق خونه خانواده کالن بودم و هستم. من به وسایل مدرن علاقه دارم واقعا خونه های سنتی قدیمی رو نمیپسندم. خونه مورد علاثه من چندین بخش مهم داره مثل موسیقی ، کتاب ، تئاتر. موسیقی برام توی دیسک های ونیل و گرامافون تعریف شده شاید هم اگر تجهیزات موسیقی خوبی داشته باشم flac گوش بدم کی میدونه. یه کتابخونه پر از کتاب هایی دوست دارم بخونم از سبک های مختلفی که دوست دارم مثل سایبرپانک استیم پانک اقتصادی سیاسی فانتزی های فانتزی مجیک اند سورد و مجیکال رئالیسم و …. . و یه تئاتر خانگی برای مواقعی که دوست دارم بشینم و انیمه ببینم ، درسته تو این فضا آدم باید فیلم های نئونویر ببینه ولی من نمیتونم خودم رو گول بزنم ، انیمه بهترین مدیا و خلاقانه ترین تصویری که بشر خلق کرده ( بشر ژاپتی مورد علاقه من ). لش کردن تو این خونه و لذت بردن از تعطیلات چه صفایی میده

آرزوهام زیاد بزرگ نیستن احتمالا زودتر از اونچیزی که فکر میکنم بهشون میرسم و هدف والای آنچنانی نیستن خیلی زمینی هستن . قرار هم نیست سازنده خفن ترین چیز یا مالک فلان چیز باشم . در نهایت فکر میکنم هدف اصلیم لذت بردن از زمان کوتاهی که در اختیار دارم.