مؤلف زنده است
با خودم قرار گذاشته بودم هر جمعه را به معرفی کتابی که در طول هفته خواندم بگذارم منتهی فکر نمیکنم روی من جواب بدهد, از این جنس اجبار هایی که آدم به خودش میگوید که فلانی حتماً باید این کار را در این بازه زمانی انجام میدادی ولی بعد چند بار پشت گوش انداختن دیگر انجام نمیدهی. درواقع قرار بود که این نوشته معرفی کتاب باشه ولی حیف دیدم پیرامون حاشیه های مهمتر از متنش صحبت نکنم .
در اوایل سال ۱۹۷۹ که جمشید خان برای اولین بار دستگیر شد،هفدهساله بود. آن روزها بعثی ها در سرتاسر خاک عراق، بنای تعقیب و دستگیری و شکنجه چپ ها را گذاشته بودند… چپ هایی که کمی پیشتر، از همپیمانان اصلی «انقلاب و رهبری» آن بهشمار میآمدند.
نقل قول بالا نقل قولی از کتاب «عمویم جمشیدخان مردی که باد همواره اورا با خود میبرد» نوشته بختیار علی نویسنده کردزبان هستش . نوشتن درباره کتاب عمویم جمشیدخان کار آسانی نیست به قول مترجم کتاب رضا کریممجاور:
«جمشیدخان را باید بدون دیباچه خواند و به آن اندیشید و لذت برد…این چند سطر را هم نباید مینوشتم … و اکنون که نوشتهام ،شما دوستان آن را نخوانید!»
داستان داستان سرگذشت روشنفکران قوم کرد است،روزی در مقام دانشجوی مبارز، روزی چریک ، روزی واعظ… جمشید خان میتواند سرگذشت زندگی بختیارعلی باشد جایی که در جوانی دستگیر میشود و به زندان بعثی ها در میآید و بعدها باد با خودش او را به آلمان میبرد. اینها همه مقدمهای بود برای اینکه بگویم مؤلف زنده است،جای جای کتاب به بختیار علی نویسنده کردی که آلامی از جنس انسان خاورمیانهای دارد پیوند خورده، مسائلی همانند جنگ،پناهندگی،قاچاق انسان،سیاست مداران و عصرجدید. حال چرا میگویم مؤلف زنده است؟ زیرا یکی از جنجال برانگیزترین مسائل معاصر در نقد حوزه ادبیات و تولید محتوا این است که آیا متن یا محتوا خوانش یکسانی دارد یا در ذهن خواننده تفسیر میشود و اصولاً دست بالاتر در نوشته را نویسنده دارا نیست و خواننده است که مشخص میکند که متن را چگونه تفسیر کند بدون شناخت هویت و شخصیت نویسنده. این دیدگاه اندکی ترسناک است مرا به یاد داستانهای علمی تخیلی خصوصا جهانی که جرج ارول در ۱۹۸۴ به تصویر میکشد میاندازد که در آن طبقه فرودست جامعه اقدام به خواندن رمانهای هرزهنگاری که توسط ماشینتحریر های خودکار نوشته شدهاند میکند. به نظر من نویسنده از مقام معنوی برخوردار نیست دارای فر ایزدی و جایگاه فراطبیعی یا دارای نبوغ و استعداد شگرف نیست ولی متن یا نوشته او در صورتی خواندنی میشود که تجربیات،دانش،تخیل خود را طوری به کار گیرد که امضای او پای اثرش باقی بماند.