هویت:
من هویت رو مشخصه هایی میدونم که هر فردی به وسیله اون ها خودش رو به یک اجتماع متصل میدونه . برای مثال یک برنامه نویس عضوی از برنامه نویسان جهان هستش و این مشخصه میتونه خاص تر بشه مثل برنامه نویس های پایتون،روبی و… . برگردیم به دوران کهن ، انسان ذاتاً موجودی اجتماعی هست و بدون قوم و قبیله زندگی کردن بسیار سخت میشد بخاطر همین هویت اغلب به وسیله رابطههای خویشاوندی تعریف میشد. بعدها با تعریف شدن ملل( در غرب با پیمان وستفالی ) این خصوصیت به جای قومیت جای خودش رو به ملیت ها داد و بعدتر در ابتدای قرن ۲۱ و انتهای قرن ۲۰ ام نظریهای مطرح شد به اسم جهانی سازی یا گلوبالیزیشن که مفاد حرفش این بود،خرده فرهنگها و قومیت ها در لوای کمپانی های چند ملیتی و رسانههای مدرن محو میشن. ولی امروز میبینیم که جهانی سازی عملاً شکستخورده، ملتها در شرق یا تشکیل نشدن یا اصولاً به دلایل تفاوتهای عمیق فکری و هویتی چند پاره شدند و عملاً مدرنیته در شرق ابزاری شد برای خواستههای پیشامدرن و سنتی. هویت به عنوان یک متغیر شناور که در لحظه تصمیم میگیره چگونه باشه تبدیل به هویتی ایستا و ابدی. شاید این ترس از دست دادن هویت برمیگرده به ذهن متافیزیکی انسان شرقی که همواره خواسته به ابدیت وصل باشه این نتیجهگیری وقتی ملموستر میشه که متوجه میشیم در شرق اصولاً چیزی به اسم اگیزیستانسیالیسم و عقلگرایی مدتها هستش که از جهان شرقی محو شده.
من به عنوان یک ایرانی لکزبان تلاشهای خوبی رو میبینم که آغاز شده برای بالندگی و رشد و فرهنگ قومیت لک. ولی توامان نقدی رو دارم که ما لکزبان ها به عنوان زبان فرهنگی غرب کشور نباید هویت خودمون رو بسته تعریف کنیم و دچار اشتباهی که ترک ها ،کرد ها ، عربها شدند نشیم . فاشیسم در بین این اقوام بیداد میکنه این ها برای ساختن آرمان شهر که در ذهن خود داشتن جنگی دائمی رو با هویتهایی به غیر خود به راه انداختند که عملاً خراب آباد رو به وجود آورد.فاشیسم ماشین جنگی توقف ناپذیری که هروقت شروع بشه چشم آدم هارو بر واقعیتها میبنده. فاشیسم هویت خودش رو بسته تعریف میکنه یعنی از خودش سؤال نمیکند که «الان میتوانم طور دیگری رفتار کنم؟» بلکه فاشیسم میگه «الان باید اینگونه رفتار کنم». مثال واضح این حرف من کانالها و سایتهایی هستند که روش پانکرد ها و پانترک ها رو پیش گرفتن و اصولاً فکرهای متفاوت رو قبول نمیکنن و روش تخریب دیگر اقوام و تاریخ رو در پیش گرفتن. درواقع هویت لکی آنتی تز نیست همانند بقیه هویتهایی که خودشون رو آنتی تز قومیت فارس معرفی میکنن بلکه لک ها سنتز جامعه ایرانی هستن . با وجود اینکه تحقیق های نظری زیادی در این زمینه انجام نشده ولی خوشبختانه در بین روشنفکر های ما فاشیسم ریشهدار نیست. استدلالی که میشه این هستش که اون ها به وسیله رفتار های خارج از عرف و ایجاد هزینه به خواستههای خودشون رسیدن که ابتدایی ترین اون ها آموزش به زبان مادری ولی تأثیر بلند مدت این حرکتها برسی نمیشه بلکه دستاورد های کوتاه مدت دیده میشه . خشونت و عقبماندگی که تفکرات فاشیستی تبلیغ میکنه دیده نمیشه ، ترس دائمی که از دست دادن هویت تبلیغ میشه دیده نمیشه. در انتها شما رو دعوت میکنم به خوندن شعر زیبای سپید لکی اثر اسد الله آزادبخت
وا(باد)
ئه گرد مه هیزَ مگرت(همراه من قیام میکرد)
ملیچک(گنجشک)
دن ار دن ئه طورما(قله به قله به دنبال من)
دربن شو نوویم(بی خیال شب بودم)
هنامه مکرد(صدا می زدم)
کوه
دشت
هناون کِلَ مکرد(برایم پژواک صدا میفرستاد)
آینم(آینه ام)
ارا کَنی(برای چشمه)
لاولاوه(لالایی)
مکردی(میخواند)
آسو(بلندی)
جا ارپام نمنیای(پا را جا پای من نمی گذاشت)
تنیا کتم(تنها افتادم)
دیر هتین…….(دیرآمدی)